یاسمین یاسمین ، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

عشق یعنی داشتن دختری به لطافت یاس.....

خاطرات ياسميني

1393/3/17 1:14
نویسنده : شکوفه
445 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزيز ماادر من اوووومدم بعد مدت هااا...

ماشاالله مگه شما ميذاري آدم به کاراي ديگه برسه انقد ما رو مشغول شيطونيات کردي ک سرمون

حسابي گرمه

الانم که ميبيني اينجام براي اينه ک بعد مدت ها تونستم ظهر بخوابم و الان بيدارم و الا شبا وقتي

بخواابي منم کنارت بيهوش ميشمهیپنوتیزم

البته اين خوابيدني که ميگم به راحتي نيست و بابا احسان هر شب ميبرتت تو پارکينگ و تو کالسکه

مي گردونتت تا خوابت ببره و بعدش ميارتت بالا...

14 خرداد تنبل خانوومي بالاخره غلت زدن و کلي کيف کردن البته تنبل که نه...چون بيشتر ،علاقه به

ايستادن داري ..باباييي هم تو اتاق راهت ميبره و تو قدم ميزنيخندونک

دو سه هفته اي ام هست که تو روروئک ميذاريمت و اولش کلي ذوق ميکني و يواش يواش ميخواي

همه اسباب بازي هاي جولوشو بخوري و آب دهنت مياد و کلافه ميشي و داد ميزنيسکوت

شلوغي رو خيلي دوست داري و يه سره بايد يکي بغلت کنه و شما دور اتاق بچرخي ....بعدشم که

نگووو....شب بي خوابي مي افته تو سرتگریه

عزيز دلم لثه هاتم ميخاره و هر چي پيدا کني ميکني تو دهنت و به لثه هات ميکشي

دو سه روزه که وقتي غذا مي خوريم نگاهمون مي کني و غذا ديگه از گلومون پايين نميره!!!!

بعدشم هي داااد ميزنيسکوت

امروز گفتم شايد اين داد ها از گرسنگي باشه و شيرم سيرت نمي کنه براي همين بهت عصري 4 تا

قاشق کوچولو لعاب برنج دادم نميدونم کارم درست بوده يا نه ولي احساس کردم آروم تر شدي و

کمتر داد و بيداد ميکني ...البته تو سه ماهگي که بردمت دکتر گفت احتمال رفلاکس معده داري و

کلي بهت دارو داد و گفت زودتر غذاي کمکي رو برات شروع ميکنيم منم دارو هارو چند وقته ديگه

بهت نميدم احساس کردم خوب شدي ...

حالا باز موندم چيکار کنم؟دوستاي گلم لطفا راهنماييم کنيدمحبت

عکساي قلب مامان زياد بود ولي به خاطر سايز و حجم بالا نشد بذارمخطا

 

پسندها (2)

نظرات (3)

سارا
18 خرداد 93 20:07
چه عجب . به وبلاگ دخترت اومدی و نوشتی . معلومه دخترت حسابی بلا شده .ایشاالله سالم باشه همیشه و شیطونی کنه . منم به دخترم از پنج ماهگی یواش یواش فرنی دادم . لعاب برنج که چیزی نیست که بخوای شک کنی کار درستیه یا نه . خدا کنه همیشه برای غذا مشتاق باشه . اما شکوفه جون برای خوابیدنش بدونید که به هر روشی عادتش بدید باید مدتها روششو ادامه بدید . پس سعی کن به یه راه راحت بخوابونیش .این کاری که باباش میکنه بعدها خیلی سخت تر میشه .
شکوفه
پاسخ
خخخ مگه یاسی میذاره به کارای دیگه برسم فرنی چه جوری درست می کردی سارا جون؟ خدا کنه همینو بگووو خوابیدنش که نگووو خیلی سخته
سارا
19 خرداد 93 9:33
اصولا آرد برنجو با شیر و عسل مخلوط کن . روی حرارت هم بزن تا یه ذره لعلب بده . فقط نذار خیلی سفت بشه .چون بعدا که سرد بشه سفت ترم میشه . یه ماه دیگه بادوم آسیاب شده هم به همین اضافه کن . من که یواش یواش که میگذشت گردو و فندق و پسته هم اضافه کردم . هر چی مقوی تر بشه بهتره . آرد برنج بلدی درست کنی؟
شکوفه
پاسخ
اوکی ولی فکر کنم زوده هنوز براش آرد برنجو مامانم بلده مرسی گلم
خاله جوني
20 خرداد 93 19:57
ياسميــــــــــــــنم..... عشق خاله اي تووووووووووو من عاشق اينم ک وقتي صورتمو ميارم جلوت دست ميکشي به صورتم آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ ميکني..... البته تاحالا ي چنباريم خالرو خنج انداختي....
شکوفه
پاسخ
قربوون خاله مهربون