یاسمین یاسمین ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

عشق یعنی داشتن دختری به لطافت یاس.....

نوبت دکتر رسيد....

1392/9/11 21:03
نویسنده : شکوفه
155 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچول موچولوي مامان

 

 

بالاخره امروز نوبت دکترم شد و منم تمام آزمايش هايي که تو دوران بارداري داده بودمو

جمع کردم و صبح زود با بابايي رفتيم به سمت بيمارستان وليعصر دو ساعتي هم تو ترافيک

موونديم تا رسيديم...

وقتي رفتم بخش زنان خانوم منشي گفت که برو اتاق معاينه تا معاينه بشي خلاصه منم

رفتم و چند تا خانوم اونجا وزن و اندازه رحم و ضربان قلب و فشار خون منو چک کردن الهي

قربون صداي قلبت برم بعد يه ماه و نيم دوباره شنيدم به قول بابا جون ميگه صداي قلبت

 

دخترونه ميزنه و.. ريتم داره

بعدش هم تمام آزمايش ها رو ضميمه پرونده کردنو بهم يه سري جزوه آموزشي دادند...

خانومي تو دل مامان از فرصت استفاده کن و تند تند بخور ديگه ...خانومي که اندازه رحم رو

ديد گفت جنينت نسبت به ماهت به نظر کوچولو مياد و خودت بيشتر چاق شدي و اضافه

وزن داري!!!!

واااي خدا کي مي خواد بعد زايمان اين همه لاغر بشه... و بعدشم محاسبه کرد

وگفت الان تو هفته 32 هستي...

بعد از معاينه براي ما خانووماي تپلي و شکم گنده کلاساي دوران بارداري و مراقبت از

جنين گذاشتن خيلي خوب بود ويه خانوم خوش اخلاق  راجع به تغذيه درست

تو بارداري و نظافت بارداري صحبت کرد منم سوالامو ازش پرسيدم و راهنماييم کرد ...

خلاصه خيلي از بيمارستان و کادرش خوشم اومد و استرسم کمتر شد .

بعد از تموم شدن کلاس هم نوبت دکترم شد و خانوم دکتر پروندم رو کامل ديد و دوباره

تستاي غربالگري رو چک کرد و گفت خدا رو شکرمشکلي نداري...

فقط کمي کمبود آهن داري که قرص آهنمو زياد کرد..

خانوم دکتر اوره اي هم يه دکتر مهربون و جووني بود و معلوم بود تحصيل کرده و با تجربست

يه سونو هم براي دخملي نوشت و گفت تو سونو دقيق تر ميشه فهميد جنين چند وقتشه

و چقدر رشد کرده ...

و بعدش با بابايي که چند ساعتي بيرون از بخش زنان منتظر ماماني

نشسته بود رفتيم بخش سونوگرافي ولي سرشون شلوغ بود و براي شنبه

بهم وقت داد.

انشاالله شنبه خانووم کوچولومون رو دوباره مي بينيم

دکتر اوره اي هم براي دو هفته ديگه دوباره گفت برم و معاينه بشم...

کوچولوي مامان بيشتر بخور که تپلي بشي قشنگم

 

خدا جون مواظب کوچول موچولي ما باش

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله جوني
11 آذر 92 21:09
سلاااااااام ي بارم ما زود اومديم و داغ داغ کامنت ميذاريم.. خـــــــــــب ب سلامتي خو بخور ديه خاله چرا تارف ميکني حالا شايد زياد رقبت نکني بخوري چون مامانت ي بار اينارو خوردهولي خو مجبوري ديـــــه دوست دارم فندق خالــــــــــــــــــه تا بعـــــــــــد
شکوفه
پاسخ
بـــــــــــه خااله جوني ناس داره دخترم ديگه چيکارش کنيم منم دوست دارم خاله
احسان به خاله جوني !
11 آذر 92 21:40
رقبت ؟؟؟ يا رغبت !!! روي درس ادبيات بيشتر وقت بذار
احسان
11 آذر 92 21:46
دختر جون بابا، امروز هم خوب بود و هم بد ! ولي همين که تو سالمي، خدارو شکر به قول يه عزيزي، بايد صدقه بذارم (البته گذاشتم)...
شکوفه
پاسخ
فداي سرت بابا جوونم بابا جوون ناراحت نباش
خاله جوني
12 آذر 92 21:02
مهم مفهومه ک رسوند....
شکوفه
پاسخ
بـــــــــله